ضرب المثل ها و کنایه های فارسی که با حرف ( ع ) شروع می شوند
حرف ع
• عاقبت جوینده یابنده بود: کسی که تلاش می کند به مقصودش می رسد
• عاقبت حق به حقدار رسید: همیشه در سرانجام هر کار کسی که حق دارد برنده است
• عاقبتش مثل عاقبت یزید شده است : در آخر عمر ، بدبخت و سیه روزگار شده .
• عالم نا پرهیزگار کور شعله دارست: در نکوهش دانشمند بی تقوا ونترس از خدا
• عجله کار شیطان است : در کارها باید صبور و محتاط بود . عجله کار درستی نیست
• عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد : با خواست خدا چه بسا که حوادث ناگوار به خیر و صلاح بینجامد .
• عروس تعریفی آخرش شلخته در می آید: دوری از تکبر ویا خودتعریفی
• عطای او را به لقای او بخشیدم: در مورد افردای که خیر و شر آنها یکی است
• عقلش پاره سنگ میبرد : دیوانه است . عقل ندارد
• عقل که نیست جان در عذاب است : نادان راه آسان کارها را نمی داند و خود را به سختی می اندازد .
• عقل مردم به چشمشان است : غالب مردم آنچه را که ببینند ، تقلید می کنند .