املای کلمات متشابهی که با حرف( خ ) شروع می شوند
خطمی/ ختمی:
خطمی: نوعی گیاه گلدار. کلمه عربی است و باید به همین صوت نوشت و نه با«ت».
خرد/خورد:
خرد: (به ضم اوّل و سکون دوم) کوچک، ریز و اندک.
خورد: سوم شخص مفرد ماضی مطلق(از ماده خوردن).
در تركیبات به مقتضای معنا، گاهی آن و گاهی ا ین به کار میرود؛ مثلا گاهی خردسال، خرد کردن، خرد شدن، پور خرد به کار میرود و زمانی خورد و خوراک، خورد و خواب و جز اینها. خردهفروشی، خردهگیری، خردهبینی، خردهمالک، خرده بورژوا، خردهکاری، خردهحساب، خردهر یز، یک خرده، خرده خرده(اندک اندک).
سالخورد، سالخورده.
اصطلاح عامیانه«خورده برده» که از خوردن و بردن گرفته شده است با هم ین املا صحیح است و نباید آن را«خرده برده» نوشت.
خط/ خد:
خط: موی نورسته بر چهره نوجوان.
خد: گونه، رخ، عارض.
خَلط/ خِلط:
خَلط: (به فتح اوّل و سکون دوم) مخلوط کردن، به هم آمیختن و مجازاً به معنا ی«مشتبه کردن» است.
خِلط: (به کسر اوّل و سکون دوم) یعنی« چیز آمیخته شده با چیز دیگر».
خُمار/ خَمّار/ خِمار:
خُمار: (به ضم اوّل) احساس سنگینی و افسردگی پس از رفع نشئة مشروبات الکلی یا مواد مخدر.
خَمّار: (به فتح اوّل و تشدید دوم) باده فروش.
خِمار: (به کسر اوّل)روبند، روسری.
خواربار:
املای این کلمه به همین صورت یعنی بدون«واو عطف» است و نه به صورت «خواروبار»
خورش/ خورشت:
غذایی که همراه غاذایی ساده به عنوان مکمّل یا برای تغییر ذائقه خورده شود. املای آن به هر دو صورت صحیح است ول ی امروزه بیشتر«خورشت» مینویسند.