ضرب المثل ها و کنایه های فارسی که با حرف ( ه - ی ) شروع می شوند
حرف هـ
• هر پستی ، بلندی دارد: بعد از هر سختی آسانی هست
• هادی ، هادی اسم خود بر ما نهادی: یعنی که به ارتکاب عمل خلافی دست زده ای و مرا بدان متهم می کنی
• هشتش گرو نهش است: آه در بساط ندارد
• هر که بامش بیش ، برفش بیشتر: ثروت زیاد آسایش به بار نمی آورزد
• هرکه درحالتوانایی نکوئینکند ازوقت ناتوانیسختی ببیند: انجامکارخوب
• هرکه در زندگانی نانش بخورند چون بمیرد نامش نبرند: کارحسنه کردن در این دنیا
• هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل بدیگری پرداخت : بی وفابودن روزگار
• هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد : قناعت
• هر که با بزرگان ستیز و خون خود ریزد: پا از گلیم خود دراز کردن
حرف ی
• یکی به دو کردن: جر و بحث کردن
• یک دست صدا نداره: باید با دیگران متحد بود
• یک من ماست چقدر کره می دهد: تلافی کردن
• یک پاش لب گور است: پیر است
• یاردیرینهمراگونهزبان توبه مده که مرا توبه شمشیر نخواهدبودن: سرسختی
• یک تیر و دو نشان: با یک کار به دو نتیجه رسیدن
• یاسین به گوش خر خواندن: پند بی فایده به کسی دادن
• یک چشم گریان و یک چشم خندان: در مورد کسی گویند که دو گانه عمل می کند