ضرب المثل ها و کنایه های فارسی که با حرف ( س ) شروع می شوند
حرف س
• سال به سال دریغ از پارسال : هر چه بگذرد ، اوضاع نا بسامان تر است .
• سالی که نکوست از بهارش پیداست : مواقعی گفته می شود که کاری بر وفق مراد باشد. برای کارهایی که نتیجه اش از اول مشخص می شود
• سایه اش را با تیر می زند : سخت با او دشمنی دارد .
• سبیلش را چرب کردن : به او رشوه دادن .
• ستاره سهیل است : زود به زود نمی توان او را دید ، غیبت او طولانی است .
• سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن : دوری کردن از میان حرف دیگران پریدن
• سراپا گوش بودن : با دقت شنیدن .
• سر به صحرا نهادن : در غم و اندوهی ، چون دیوانگان را بیابان گرفتن .
• سر بیگناه بالای دار نمی رود : بی تقصیری شخص بیگناه ، عاقبت آشکار می شود .
• سر پیری و معرکه گیری : این کار برای شما که سن و سالی دارید شایسته نیست . در مورد کسانی است که زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند
• سرِ رشته گم کردن : راه رسیدن به مقصود را از دست دادن .
• سرش از خودش نیست : جوانمرد و بخشنده است .
• سرش برای فلان کار درد می کند : میل و علاقه همیشگی به آن کار دارد .
• سرش برود زبانش نمی رود : سخت حاضر جواب است .
• سرش برود شکمش نمی رود : بسیار پرخور و شکموست .
• سرش به تنش زیادی کرده است : از جانش سیر شده است
• سرش به تنش می ارزد : ارزش احترام گذاشتن را دارد
• سرش به سنگ خورد : به خاطر بی تجربگی و خود رأیی ، از کار نتیجه ای نگرفت .
• سر نا را از سر گشادش می زند : کار را از راه و روش معمول آن انجام نمی دهد .
• سر و ته یک کرباس اند : همگی مثل هم هستند .
• سر و گوش آب دادن : آگاهی و اطلاعی اندک حاصل کردن .
• سری از هم سوا هستند : بسیار با هم دوست و مهربان اند .
• سری را که درد نمی کند ، دستمال نمی بندند : بیهوده دنبال دردسر نباید رفت .
• سفره اش همیشه پهن است : اسرار خود و خانواده اش را به طول و تفصیل برای دیگران شرح می دهد .
• سکوت نشانه ی رضایت است : وقتی کسی ساکت است رضایتش را نشان می دهد. کسی که راضی ست و اعتراضی نمی کند
• سگ زرد برادر شغال است : در ناجنسی هر دو مثل هم هستند .
• سگ صاحبش را نمی شناسد : ازدحام مردم در آنجا زیاد است .
• سنبه پر زور است : حریف قوی است .
• سنگ روی یخ شدن : پیش دیگران شرمسار شدن .
• سنگ کسی را به سینه زدن : از کسی حمایت و هواداری کردن .
• سنگ مفت ، گنجشک مفت : کاری است که دستمایه نمی خواهد ، شاید نتیجه هم بدهد .
• سه چیز پایداری نماند مال بی تجارت و علم بی بحث و ملک بی سیاست : سه چیز استوار نمی ماند مال که خرید و فروش نشود و علمی که مشورت در آن نباشد و پادشاه بی سیاست
• سیاه کاسه : خسیس ، بخیل .
• سیب را از وسط نصف کنند : کنایه از شباهت
• سیب زمینی است : بی رگ است ، غیور نیست .
• سیر به پیاز میگه پیف پیف چقدر بو می دی : کنایه به کسی است که خود پر از عیب و اشکال است ولی عیب کوچک دیگران را بزرگ جلوه دهد
• سیلی نقد به از حلوای نسیه : نقد اگرچه کمتر ، از نسیه بهتر .